من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «:)» ثبت شده است

سلام. امروز یکسری اتفاقاتی افتاد و پیامکایی بین من و خانم نوشین رد و بدل شد که باعث شد تاحدودی منطقی تر به ماجرای بانو نگاه کنم؛ ولی اعصابم بد ریخت به هم! تا یک ساعت دستام میلرزید!
صبح سرکلاس آتلیه، یواشکی از بانو عکس گرفتم؛ البته چون متأسفانه نور محیط کم بود و مجبور شدم ISO رو ببرم بالا، عکسش نویز زیادی داره! تازه نزدیک بود استاد بزنه رمم رو فرمت کنه که جلوشو گرفتم :)
شب اومدم عکس رو دور از چشم بقیه بگذارم که یهو چشمم خورد به یه پوشه آشنا! پوشه ای که یکی دو سال پیش تو اوج خوشی و با هزار امید و آرزو و فکر و خیال خوش، چندتا دونه عکس خاص رو توش بایگانی کردم که یه روزی ازشون استفاده کنم، یا حداقل ببینمشون و یاد روزای خوش زندگیم بی افتم؛ روزایی که اصلاً فکرشم نمیکردم یه روزی بیان! اما چه حیف که روزای خوشم خیلی زود به سراومد و جاشو داد به یه پایان تلخ همراه با یه تلخی بی پایان! عکس بانو رو هم همونجا بایگانی کردم :(

به خدا دارم دیوونه میشم از فکر و خیال و سبک سنگین کردن و ... :( امتحانات پایان ترم هم نزدیکه! خدایا کمک!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۴۳
نوید

سلام. استاد جدید عربیمون، خیلی کار درسته! اصالتاً عراقیه، تو سفارت عراق کار میکنه و حدود 20 سال سابقه تدریس داره! جلسه اولی که اومد سرکلاس، حدود نیم ساعت فارسی صحبت کرد و قوانین کلاس رو کاملاً شرح شد و بعد از اینکه همه شیرفهم شدیم، گفت از الان به بعد هرکس توی کلاس به زبانی غیر از عربی حرف بزنه، باید شیرینی بخره که اتفاقآ همون جلسه یه شیرینی افتادیم! :) بسیار روی تلفظ حروف، لحن خواندن و ... هم تأکید داره. کلاً استاد سفت و سختیه و همین باعث شده از بقیه اساتید متمایز بشه. باشد تا رستگار شویم!

دانشگاهمون هم خبر خاصی نبود و جاتون خالی خوش گذشت! :) فقط اطلاعیه زده بودن که بسیج دانشگاه راه افتاده و علاقه مندان به خانم فلانی مراجعه کنن :| بسیجی که مسئولش یه خانم باشه، معلومه چی از کار درمیاد! حالا به سرم زده برم اونجا رو فعال کنم! خدا رو چه دیدی؛ شاید رفتم ...

ماجرای بانو هم فک کنم تاحدود زیادی مالیده! :( هم مادرم دوست نداره گل پسرش از شهر غریب (اونم اینجا :)) زن بگیره، هم یکسری مسائل دیگه که فعلاً مجالی برای گفتنش نیست. تصمیم گرفتم بچسبم به درس و کار و زندگی و زیان و ... تا ببینیم چی پیش میاد.

موتورمو توشه کردم، ان شاءالله امروز فردا میرسه! اون موقع هست که برمیگردم به روزای خوب اکتیو بودن. (ان شاءالله) دعا کنید ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۱
نوید