من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اتوبوس» ثبت شده است

سلام. امروز بعد کلاس، یهو به سرم زد تعقیبش کنم خونه اش رو یاد بگیرم! با دوستش بود. رفتن نشستن تو ایستگاه اتوبوس سر کوچه دانشگاه. فکر کردم منتظر اتوبوسن؛ اما حدود 1 ساعت همونجا نشستن. بعد پیاده راه افتادن سمت چهارراه و اون طرف چهارراه سوار یه پراید شدن. فکر کنم راننده اش خانوم بود. منم یکم پشت چراغ قرمز معطل شدم و بعد که افتادم دنبال ماشین (با موتور بودم)، گمشون کردم! :(

به خدا دارم دیوونه میشم! این از وضعیت خونه، این از بانو که نمیتونم بی خیالش بشم، این از مادرم که راضی به وصلت نمیشه؛ فقط امیدوارم زودتر خونه پیدا کنم تا حداقل مقادیری آرامش روحی بدست بیارم!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۰
نوید

سلام. این چند وقت با این پام اینقدر تو چشم بودم که از سوپر مارکت سر میدون گرفته تا رئیس خط تاکسی های مسیر دانشگاه و حراست دم در و ...، بازکردن گچ پامو بهم تبریک گفتن! امروزم خیلی راه رفتم. اصلاً راه رفتن و فکر کردن و موسیقی گوش دادنو خیلی دوست دارم. اتوبوس سواری رو هم! دوست دارم بشینم صندلی پشت راننده اتوبوس و هدفن بزنم تو گوشم و آهنگ محبوبمو گوش بدم و به هیچی دیگه فکر نکنم. فقط برم!
دوست دارم ساعت ها فقط بشینم و به او نگاه کنم؛ به حرکات باوقارش، به چشمان قهوه ای زیباش و به لبخندای ملیحش! و کشش عجیبی دارم برای گرفتن دستاش! باید کاری کرد ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۵۹
نوید

سلام. یکشنبه هفته پیش، حدودای ساعت 8 - 9 شب بود که به قصد زیارت از خونه خارج شدم. سرکوچه که رسیدم، دیدم اتوبوس داره میره. (اتوبوسای این خط، معمولاً دیر به دیرتر از بقیه خطا میان) منم شروع کردم به دویدن که یهو پام پیچ خورد و اینقدر درد گرفت، چشام سیاهی رفت! چند دقیقه ای کنار خیابون رو جدول نشستم تا یکم حالم جا اومد. بعد آروم و نیمه لنگان رفتم سوار اتوبوس شدم و حرم و خونه و خواب!
تا موقع خواب، پام زیاد درد نمیکرد. اما صبح که بیدار شدم، از شدت درد نمیتونستم راه برم! پاشدم با هزار بدبختی رفتم بیمارستان و اونجا بهم گفتن رباط پام کشیده شده و باید حداقل 2 هفته تو گچ باشه! حالا من با این پای ناقص، هی از این داروخانه به اون داروخونه دنبال گچ که هیچ کدوم نداشتن. آخر رفتم تو یه داروخونه خصوصی، طرف گفت ما گچ فایبرگلاس داریم فقط و بیمارستانم این گچای فایبرگلاسو قبول نداره و استفاده نمیکنه! آخرم بعد کلی این در اون در زدن، مجبور شدم برم تو یکی از این درمونگاهای خونگی گچ بگیرم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۱۵
نوید