من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرحسین» ثبت شده است

سلام. دو سال پیش تقریباً همین روزا، قرار شد بشم مسئول پشتیبانی یکی از اردوهای جهادی توی یکی از مناطق استان خوزستان. اون سال من به دلیلی نتونستم برم، یکی دیگه از دوستان هم که میخواست بره نتونست و بالاخره قرار شد امیرحسین بره. امیرحسین صابری؛ یکی از خادمای سال قبل تو منطقه فتح المبین. منتها اینقدر شر و شور بود و پرهیاهو که تا تعهد کتبی ننوشت، اجازه رفتنش صادر نشد! بالاخره نوشت و امضاء کرد و رفت و شد مسئول پشتیبانی اردوی جهادی! مسئولیتی که اول قرار بود من به عهده بگیرم!
خلاصه؛ روزها پشت سرهم سپری میشدن تا اینکه یه شب، یکی از بچه ها بهم زنگ زد و گفت «امیرحسین رفت!» به همین سادگی! گویا داشتن با ماشین میرفتن خرمشهر برای خرید که یه کامیون از روبرو بهشون میزنه و تمام! دو نفر شهید میشن (امیرحسین و یکی از بچه های دزفول) و دونفر دیگه هم درب و داغون! و ازهمه بدتر اینه که بنیاد شهید، این دوستان رو شهید و جانباز حساب نکرد. چون از نظر این بنیاد، فقط کسایی که تو منطقه درگیری کشته بشن، شهید حساب میشن. توی تهران هم خیلی چون خیال میکردن از شهدای فتنه هست (موضوع مال اواخر سال 88 هست)، خیلی سخت گذشت. عکساشو پاره میکردن ، فحش میدادن و ... . درکل خصوصاً به خونوادش خیلی سخت گذشت.
خدا ان شاءالله آخر و عاقبت هم ما رو ختم به خیر کنه! تو عصبانیت، یه حرفایی به یه نفر زدم که خیلی پشیمونم! از صمیم قلب! امیدوارم منو ببخشه ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۰
نوید