من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

من نویدم

اینجا قلمرومه! جایی بین حقیقت و خیال ...

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

سلام. امروز بعد کلاس، یهو به سرم زد تعقیبش کنم خونه اش رو یاد بگیرم! با دوستش بود. رفتن نشستن تو ایستگاه اتوبوس سر کوچه دانشگاه. فکر کردم منتظر اتوبوسن؛ اما حدود 1 ساعت همونجا نشستن. بعد پیاده راه افتادن سمت چهارراه و اون طرف چهارراه سوار یه پراید شدن. فکر کنم راننده اش خانوم بود. منم یکم پشت چراغ قرمز معطل شدم و بعد که افتادم دنبال ماشین (با موتور بودم)، گمشون کردم! :(

به خدا دارم دیوونه میشم! این از وضعیت خونه، این از بانو که نمیتونم بی خیالش بشم، این از مادرم که راضی به وصلت نمیشه؛ فقط امیدوارم زودتر خونه پیدا کنم تا حداقل مقادیری آرامش روحی بدست بیارم!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۰
نوید

سلام. استاد جدید عربیمون، خیلی کار درسته! اصالتاً عراقیه، تو سفارت عراق کار میکنه و حدود 20 سال سابقه تدریس داره! جلسه اولی که اومد سرکلاس، حدود نیم ساعت فارسی صحبت کرد و قوانین کلاس رو کاملاً شرح شد و بعد از اینکه همه شیرفهم شدیم، گفت از الان به بعد هرکس توی کلاس به زبانی غیر از عربی حرف بزنه، باید شیرینی بخره که اتفاقآ همون جلسه یه شیرینی افتادیم! :) بسیار روی تلفظ حروف، لحن خواندن و ... هم تأکید داره. کلاً استاد سفت و سختیه و همین باعث شده از بقیه اساتید متمایز بشه. باشد تا رستگار شویم!

دانشگاهمون هم خبر خاصی نبود و جاتون خالی خوش گذشت! :) فقط اطلاعیه زده بودن که بسیج دانشگاه راه افتاده و علاقه مندان به خانم فلانی مراجعه کنن :| بسیجی که مسئولش یه خانم باشه، معلومه چی از کار درمیاد! حالا به سرم زده برم اونجا رو فعال کنم! خدا رو چه دیدی؛ شاید رفتم ...

ماجرای بانو هم فک کنم تاحدود زیادی مالیده! :( هم مادرم دوست نداره گل پسرش از شهر غریب (اونم اینجا :)) زن بگیره، هم یکسری مسائل دیگه که فعلاً مجالی برای گفتنش نیست. تصمیم گرفتم بچسبم به درس و کار و زندگی و زیان و ... تا ببینیم چی پیش میاد.

موتورمو توشه کردم، ان شاءالله امروز فردا میرسه! اون موقع هست که برمیگردم به روزای خوب اکتیو بودن. (ان شاءالله) دعا کنید ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۱
نوید