دنبال یک جرعه آرامشم :(
چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۰ ق.ظ
سلام. امروز بعد کلاس، یهو به سرم زد تعقیبش کنم خونه اش رو یاد بگیرم! با دوستش بود. رفتن نشستن تو ایستگاه اتوبوس سر کوچه دانشگاه. فکر کردم منتظر اتوبوسن؛ اما حدود 1 ساعت همونجا نشستن. بعد پیاده راه افتادن سمت چهارراه و اون طرف چهارراه سوار یه پراید شدن. فکر کنم راننده اش خانوم بود. منم یکم پشت چراغ قرمز معطل شدم و بعد که افتادم دنبال ماشین (با موتور بودم)، گمشون کردم! :(
به خدا دارم دیوونه میشم! این از وضعیت خونه، این از بانو که نمیتونم بی خیالش بشم، این از مادرم که راضی به وصلت نمیشه؛ فقط امیدوارم زودتر خونه پیدا کنم تا حداقل مقادیری آرامش روحی بدست بیارم!
جالب بود
این روز ها هم خاطره میشه رفیق
امیدوارم روزی برسه با عشقت به این روز ها و سگ دو هات بشینین یه دل پر بخندین
توکلت به خدا
اگه قسمتت باشه خونواده که سهله کل دنیا هم جلوتو بگیره بهش میرسی عزیز
آروزی موفقیت برای شما
به منم سر بزن :)